loading...

آئین مستان

مداحی حضرت ابوالفضل,متن سینه زنی زمینه صبح تاسوعا,سینه زنی زمینه صبح تاسوعا,صبح تاسوعا,متن مداحی صبح تاسوعا,مداحی صبح تاسوعا,متن سینه زنی زمینه شب تاسوعا,سینه زنی زمینه شب تاسوعا,شب تاسوعا,متن مداحی شب تاسوعا,مداحی شب تاسوعا,

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3819 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4372 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1123 زمان : نظرات (0)

 

یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ

همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است

چرا که حضرتِ مشکل گشا اباالفضل است

دو دست داده به راهِ خدا و پس چه عجب

اگر که معنیِ دستِ خدا اباالفضل است

به جمله جملۀ یا كاشِفَ الْكَرْوب قسم

که استجابتِ صدها دعا اباالفضل است

جانم اباالفضل.. چقدر منتظرِ همچین شبی بودم شبِ عباس بیاد .. به همه میگم نوکر اباالفضلم .. خدا ما رو از سایۀ دستِ بریده اش جایِ دیگه نبره ..

نمونه است اباالفضل و درِ مسیرِ حسین

کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است

از ابتدا به من آموخت مادرم تنها

دوایِ دردِ گرفتارها اباالفضل است

چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ

اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است

فردایِ محشر تو اون شلوغیا میگن همه چشمارو ببندین سر هارو بندازین پایین

چه خبره؟.. همه کارۀ محشر میخواد بیاد .. میخواد مادرمون فاطمه بیاد .. وقتی بی بی واردِ محشر میشه پیامبر میگه عزیزِ دلم برا شفاعت چی آوردی؟.. میفرماید دست بریدۀ عباس بسنده میکنه..

چه ترس دارد از آتش ، چه ترس از دوزخ

اگر شفاِعتِ هر شیعه با اباالفضل است

خود امام زمان گفته است می آید

به مجلسی که در آن ذکرِ یا اباالفضل است

بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان(عج)

ببین که بر لبِ آقایِ ما اباالفضل است

فیض ببرن همه گذشتگان ، اونایی که سال های قبل با ما بودن ، سینه میزدن ..:

سقای دشت کربلا ، اباالفضل ..

دستش شده از تن جدا ، اباالفضل ..

خواهرا و برادرا با آقاتون حرف بزنید .. خودش فرمود هر وقت خواستید روضۀ منو بخونید اینطور بخونید :هر کی میخواد از بلندی رو زمین بیوفته ناخودآگاه دستشُ جلو میاره .. من دست نداشتم

تیر به چشمم بود .. یا الله ..

چو دید تشنۀ لب هایِ خشکِ او دریاست

به آب خیره شد و ناله اش زِ دل برخواست

که آب از چه نگردیدی از خجالت آب

تو موج میزنی و تشنه یوسفِ زهرا

ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر

ز یک طرف حرم بانگ العطش بر پاست

قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نونشم

که در تو عکس لب خشک سیدالشهداست

ز خون دیدۀ من رویِ موج بنویسید

که از تمامی طفلان تشنه تر سقاست

خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم

سکینه را که لبش خشکُ دیده اش دریاست

درون بحر همه ماهیان به هم گویند

حسین تشنه و سیراب وحشیِ صحراست

نوشته اند به لب هایِ خشک من ز ازل

که تشنه کام گذشتن زِ بحر شیوۀ ماست

ز شیرخواره برایت پیام آوردم

پیام داده که ای آب غیرت تو کجاست؟

صدای نعرۀ دریا به گوش جان بشنو

که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست

سلام خالق منّان سلام خیر النّاس

سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس

دیدی یکی که مضطرِ ، وقتی یه کاری بهش میگن هی با خودش مشق میکنه تا اون کارُ انجام بده ..

مشکُ به دست گرفت اومد کنار شریعه هی می گفت عباس عجله کن علی اصغر داره بال بال میزنه .. همه بچه ها منتظرن عمو آب بیاره ..

با یه عشق و امیدی مشکُ زد تو آب بعضیا میگن آبُ رو دست گرفت یادِ لبایِ تشنۀ حسین افتاد .. ای آب خیلی بی معرفتی .. اسب تربیت شده است تا صاحبش آب نخوره ، آب نمیخوره .. خواست یه کاری کنه این حیوان آب بخوره مشکُ تو آب زد ... مشک خشکیده رو نرم کرد آروم آروم آبُ ریخت

صدا بلند شد .. نگاه عباس سمت خیمه هاست ، همچین که مشکُ برداشت از شریعه بیرون زد ..

یه عده ای کمین کرده بودن .. چهار هزار تیر انداز .. دستِ راست عباسُ قطع کردن .. گفتن الان کارش تمومه ... اما لشکر حیرون موندن دین یه دست دیگه مشکُ گرفت .. عباس هرجور شده آبُ باید برسونی خیمه .. رباب داره دق میکنه .. عباس تو قولت قوله .. دست دیگه شُ بریدن .. خم شد با دندوناش مشکُ گرفت .. اما یه جا امید عباس نا امید شد ..

میدونی کجا؟.. یه وقت دیدن تیر اندازا دارن مشکُ تیر میزنن .. این مشک آروم آروم سبک داره میشه .. تیر تو چشم شه .. دست تو بدن نداره .. سر و صدا بلند شد گفتن عباسُ سپه سالارشُ زمین انداختیم .. تو اون گرد و خاک .. تو اون شلوغیا .. خاک و خون گل درست کرد .. داره هی بازو شو زمین میکشه .. یوقت شنید یکی آروم آروم داره جلو میاد .. همچین که رو زمین افتاد .. بازوهاشو رو زمین میزد .. تیر به چشمشه .. یه وقت حس کرد یه نفر پاشو رو پایِ عباس گذاشته .. گفت بلند شو مگه تو همونی نبودی که لشکر جرات نمیکرد به سمتِ خیمه بیاد از ترس تو .. بلندشو ببینم عباس تویی؟..

فرمود : نامرد موقعی اومدی که من دست در بدن ندارم .. گفت اگه تو دست نداری من دارم.. عمودُ بالا برد .. یجوری به فرقش زد .. وقتی سرها رو بالا نیزه زدن یه سر رو نیزه بند نمیشد ..

حسین ....

تو رویِ خاک پا کشیدی عزیزم

تنهاییِ منو دیدی عزیزم

با این خجالتی که تو چشاتِ

داری خجالتم میدی عزیزم

دارم تمنا میکنم اباالفضل

چشامُ دریا میکنم اباالفضل

خودم میرم از زیرِ پایِ لشکر

دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل

رسیده مادرم تو رو خدا پاشو بریم حرم

به خاطر رباب به خاطر اشکای دخترم

پاشو یه کاری کن ببین محاصره ام

پاشو بریم حرم عمویِ خیمه

نزار بریزه آبرویِ خیمه

بعد زمین خوردن تو یه لشکر

نگاهشون رفته بسویِ خیمه

بالاسرت خیلی حالم خرابه

دارن میخندن عزیزم به نالم

داری منو تنها میزاری اما

دلت میاد اسیر بشه سه سالم؟؟

ببین قیامته ، حرم آمادۀ اسارتِ

تنها چیکار کنم هرکسی اینجا فکر غارتِ

سرشو بالا آورد ، هر کسی از صبح رو زمین افتاد حسین آورد تو خیمۀ دارالحرب .. لب ها مثلِ ماهی بهم میخوره .. صورت خاک آلوده ، گفت آقا من تا حالا رو حرفت حرف نزدم .. گفت آقاجان اگه میشه منو سمتِ خیمه ها نبر .. عزیزم علی اکبرُ با اون وضعیت برگردوندم خیمه چرا میگی نه؟؟ ... گفت آخه از رویِ بچه هات خجالت میکشم .. (من یه چیز میگم نمیدونم چیکار میکنی!!..) فرمود: فاطمه جان یه عده ای میان مرداشون برا حسینت مثلِ زن جوان مرده داد میزنن!..

گفت آقا گریه م برا این نیست که دستمو بریدن ، چشممُ تیر زدن .. گریه م برا اینه من که نوکر شمام رو زمین افتادم شما بالاخره اومدی سرمو به دامن گرفتی اما ساعتی دیگه تو گودال .. تو تک و تنهایی .. کی سرت رو به دامن میگیره؟..

میخوام بگم اباالفضل ، سر حسینُ دامن نگرفتن ، سر حسینُ دست به دست گردوندن ..

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1240 زمان : نظرات (0)

 

دیده‌ای ده که مگر قامت رعنات ببینم

هر طرف رو نهم، روی دل‌‌آرات ببینم

یا که یک دم بنشین ، تا به کنارت بنشینم

یا ز پیشم بگذر ، تا قد و بالات ببینم

من که آن دیده ندارم ، که تو در دیده‌ام آیی

تو مگر دیده دهی ، تا رخِ زیبات ببینم

هر کجا سینه‌زنت ، دستِ دعا بالا برد

مادرت با عجله ، دستِ عطا بالا برد

بارها بوسه زد و پیش همه جسم تو را

بر سر دوش ، رسولِ دو سرا بالا برد

ما کجا ظرفیت، عشق تو را داشته‌ایم

نظر فاطمه، ظرفیت ما بالا برد

از کثافات مرا کَندُ حسینیه کشاند

ذره‌ای بودم و مهر تو مرا، بالا برد

رو به کعبه نزدم، جز به تمنای خودت

نِرخ توحید مرا، کرببلا بالا برد

کم ندیدیم که بدکاره‌ی بی‌تقوا را

اشک در روضۀ جان سوز شما بالا برد

گریه کرده‌ست چو اسفند، میان آتش

هرکس از تشنگی‌ات سوخت، صدا بالا برد

حرمله تیر زد و، از کمرت بیرون زد

همه‌ی خون تو را زود خدا، بالا برد

مانده‌ام مات زمانی که دعا میکردی

این سنان بین دعا نیزه چرا بالا برد

*طیِبُ همه میشناختنش ، میگن از تو بازار در حجره شو بست میومد توی این خیابون ها به سمت خونشون بره همچین که داشت میرفت یهو دید یه آقایی اثاث هاشُ تو کوچه ریختن یه زن و دختری هم روشون و به سمت دیوار کردن انگار خجالت میکشن یه نفر هم داره سرشون داد میزنه .. چقدر گفتم کرایه تون و بدید ندادید اینم اثاث هاتون ، بارونم داره میاد ، طیب اومد جلو گفت چیه چه خبره ؟ گفت کرایه شو نداده چند وقت هم هست بهش میگم گوش نمیکنه .. یکی اومد از خونه بیرون یه وسیله ای رو پرت کرد گفت سید بیا اینم بردار جامونده ، یهو طیب گفت چی ؟؟ سید ، پسر حضرت زهرایی تو ؟ دید این زن و بچه روشون به دیواره ،دست کرد تو جیبش پول درآورد  به صحبخونه گفت اینو بگیر بقیه شو بیا در حجره من یه سالشُ بهت میدم ، با پسر حضرت زهرا این کارو کردی ....خودش هم کمک کرد اثاث ها رو برد توی خونه ، تا اومد برگرده این پسر حضرت زهرا دوید دنبالش گفت آقا خدا آبروت و نگه داره ، آبروی من و حفظ کردی خدا به حق مادرم حضرت زهرا هیچ جا آبروت و نبره ...*

میگه همچین که بی‌بی روشو از علی میپوشوند، علی خیلی خجالت میکشید.. (من قصد مدینه رفتن نداشتم ..)

آخه این مشکُ که از خیمه ها برداشت، همه بچه ها گفتن عمو داره میره با آب برمیگرده؛

عمو میره دست خالی برنمیگرده..

همچین که این تیر به این مشک خورد؛ دید این آب ها داره از مشک میریزه ..

ای مشک مریز آبرویم ..

حرف از مدینه زده شد امشبم که شب تاسوعاست ، این که گفتم خدا آبرو هیچ مردی رو نبره '

خیلی زشته ، خیلی بده مردی قولی بده به هر دلیلی نتونه اون قول رو برآورده کنه ..

همچین که تو دل شب داشت این بدن و غسل میداد، هی میگفت: حلالم کن...

علی رو حلال کن واسه زخم بازوت

علی رو حلال کن واسه درد پهلوت

بمیرم اباالفضل، که نقش زمینی

نه میتونی پاشی، نه این‌که بشینی

کو اون چشم دریا، کو اون مهجبینی

نمیتونی حتی، حسین و ببینی

دو دستت کنارم، تنت روبرومه

چه بغض عجیبی، میون گلومه

بلند شو علم رو، بلند کن اباالفضل

بلند شو که حرفِ، من و آبرومه

رو خاکی تحمل، ندارم ندارم

علم رو رو دوشِ، کی باید بذارم

تو این قوم کافر، ندارم یه یاور

صد آه و صد افسوس، شدم بی‌برادر

تو رفتی و حالا، میگن بی‌سپاهه

بلند شو نفهمن، حرم بی‌پناهه

بلند شو ببینن، هنوز یه نفر هست

نیان سمت خیمه، تا وقتی قمر هست

به اشکم میخندن، به اشک غریبیم

به این اضطرابم, به این بی‌شکیبیم

تو رفتی و حالا، حرم میشه غارت

میپوشه سکینه، لباس اسارت

بدون تو خیلی، برا خیمه بد شد

زدن دخترام و، غرورم لگد شد

همین که سه سالم، دیگه بی‌عمو شد

ببین خواهرم رو، با کی روبرو شد

بلند شو برادر، قرارم رو بردی

همین که بمونی، یعنی آب آوردی

همچین که دید ابی‌عبدالله داره میاد؛ خدای ادبِ .. هیچ جا نداریم حتی بعضیا میگن، حتی تو کربلا هم نگفت اَخا با ذکر اباعبدالله صدا زد داداششُ. بعضیا میگن یبار گفتن اونم کربلا، بعضیا میگن همون یبارم نگفت.

یه همچین آقاییِ ...

_از کی درس گرفته؟!

_از امام حسن

چون میدید امام حسن نسبت به برادرش حسین جوری رفتار میکنه انگار حسین بزرگتر از حسنه...

چنان قربون صدقه حسین میرفت امام حسن، فَلذا هیچوقت نگفت داداش.

حالا یه همچین آقایی ببین سی و چندسال تاحالا به حسین نگفته داداش، همش گفته مولا، یااباعبدالله، سیدنا...

حالا دراز به دراز خوابیده از دور دید ابی عبدالله داره میاد... هی این بازوهارو میخواد یه جوری تقلا کنه یه جوری خودشو بنشونه، از دور ابی‌عبدالله گفت: عباسم تکون نخور عباسم؛ خیلی باوفاست...

بیاین مثل عباس برا امام زمانمون باوفا باشیم.

وفای عباس اگه بخوام فقط یه نمونه‌شو بگم، همچین که این غنیمت‌هایی که گرفته بودن رو یزید لعنت الله میخواست پس بده به اهلبیت، همه رو که پس داد رسیده به یه عَلمی،همچین که این عَلم رو نگاه کرد یهو همه دیدن سه مرتبه باصدای بلند فریاد زد:

"الله اکبر ، الله اکبر ، الله اکبر"

_چی دیدی؟!

_گفت:« علمدار این پرچم کی بوده»؟!

گفتند: این پرچم عباسه

گفت عجب یاری داشت...

تاآخرین لحظه هم زمین افتاد این عَلم دستش بود

عَلم نیفتاد، علم بیفته یعنی سپاه حسین بی‌عَلمدار شده...

اینجوری علم و محکم گرفته بود، حاضر نبود یه ذره، خشی، یه تیری به ابی عبدالله بخوره...

از کی یاد گرفته؟!

همچین که کمربند مولا رو گرفته بود، گفت نمیذارم علی رو ببرین...

فلذا امام صادق فرمودن:« انقد نامرد قنفذ با این تازیانش به بازوی مادر ما زد». که امام صادق میفرمایند:« علت شهادت مادر ما فاطمه، همون ضرباتی بود که دست زهرا از کمربند علی جدا نمیشد»...

اینقدر زد تا این دست جدا شد...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 482 زمان : نظرات (0)

 

صاحب علم بمون بمون بمون

آروم قلب ما نرو نرو نرو

گِرد این حرم بمون بمون بمون

ساقی کربلا نرو نرو نرو

بی تو حرم بی تابه

 بی تو حرم دلگیره

بی تو حرم بی آبه

بی تو حسین میمیره

ای سپاه من کجا کجا کجا

میشنوم از حرم عمو عمو عمو

ای پناه من کجا کجا کجا

هی میگه دخترمعمو عمو عمو

تو میری و میلرزه دل همه دختر ها

دیگه دارن دلشوره همه برا معجر ها

بی تو حرم بی تابه

 بی تو حرم دلگیره

بی تو حرم بی آبه

بی تو حسین میمیره

چی اومد سرم ببین ببین ببین

چرا رو زمینی خدا خدا خدا

اومد مادرم ببین ببین ببین

تو که نمیبینی خدا خدا خدا

چرا تنت کوچیکه بگو چی شد اون هیبت

خواهرمون تنها شد پاشو بریم با غیرت

بی تو حرم بی تابه

 بی تو حرم دلگیره

بی تو حرم بی آبه

بی تو حسین میمیره

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 590 زمان : نظرات (0)

 

ای به فدای روی ماهت یا صاحب اللوا

 شاه تویی حسین شاهت یا صاحب اللوا
جود نشسته سر راهت یا صاحب اللوا

در انتظار یک نگاهت یا صاحب اللوا
برق سیاهی سپاهت یا صاحب اللوا

رعد شکوه رعد و جاهت یا صاحب اللوا
سر سردار یا صاحب اللوا

 ای علمدار یا صاحب اللوا
نبوی خو یا صاحب اللوا

علوی رو یا صاحب اللوا
یا ابالغوث یا صاحب اللوا

 یا ابالفضل یا صاحب اللوا
یا ابوفاضل یا صاحب اللوا..........

ماه بلند آسمانیم یا صاحب اللوا

رشک اساطیر جهانیم یا صاحب اللوا

 قبله گه پیر و جوانیم یا صاحب اللوا
مستر فیض عارفانیم یا صاحب اللوا

معمنیو امن و امانی یا صاحب اللوا
عموی صاحب الزمانی یا صاحب اللوا
دل و دلبر یا صاحب اللوا

 سر و سرور یا صاحب اللوا
سر لشکر یا صاحب اللوا

یل حیدر یا صاحب اللوا

یا ابوفاضل یا صاحب اللوا..........

شورش در ارض و سمایی یا صاحب اللوا

شیر امیر کبریایی یا صاحب اللوا
اصل رضایت و رضایی یا صاحب اللوا

رمز رهایی و بقایی یا صاحب اللوا
معاون خون خدایی یا صاحب اللوا

 معادل عدل و علایی یا صاحب اللوا
ساحل امن و خیمه هایی یا صاحب اللوا

علم به دوش کربلایی یا صاحب اللوا
ملکاتی یا صاحب اللوا

 نفهاتی یا صاحب اللوا
عرفاتی یا صاحب اللوا

حسناتی یا صاحب اللوا
برکاتی یا صاحب اللوا

صلواتی یا صاحب اللوا
یا ابالغوث یا صاحب اللوا

یا ابوفاضل یا صاحب اللوا..........

سیر صعود کائناتی یا صاحب اللوا

 باب حوائج نجاتی یا صاحب اللوا
مقصد میل ممکناتی یا صاحب اللوا

چشمه فضل و معجزاتی یا صاحب اللوا
معلم صوم و صلاتی یا صاحب اللوا

اسوه میزان و صراطی یا صاحب اللوا
تلالو آب حیاتی یا صاحب اللوا

 اوج بلند درجاتی یا صاحب اللوا
محافظ مخدراتی یا صاحب اللوا

جان قتیل العبراتی یا صاحب اللوا
ملکوتی یا صاحب اللوا

جبروتی یا صاحب اللوا
چه امیری یا صاحب اللوا

چه وزیری یا صاحب اللوا
یا ابوفاضل یا صاحب اللوا..........

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 483 زمان : نظرات (0)

 

تعالی الله چنان سیلی زدی بر صورت دریا

کز آن سیلی به جوش آمد سرا پا غیرت دریا

نشد وصل لب خشک تو آخر قسمت دریا

در اینجا کاسۀ خون گشت چشم حیرت دریا

تو تا شام ابد از چشم دریا خواب را بردی

تو تا صبح قیامت آبروی آب را بردی

تو آن سقای بی دستی که شد دریا گرفتارت

به دور قبر تا روز جزا آب است زوارت

به دریا آب دادی از یم چشم گهربارت

به روی آب مانده تا قیامت نقش ایثارت

نگاهت تا به آب افتاد دیدم تشنه‌تر گشتی

عطش را نوش‌جان کردی ز دریا تشنه برگشتی

 عباسم و در پی خطر می گردم
دور و بر خیمه تا سحر می گردم
صدبار اگر علقمه را فتح كنم
هر بار دوباره تشنه تر بر می گردم

ز نیش تیرها نوش وجودت زخم کاری شد

تنت سر تا قدم چون باغ گل‌های بهاری شد

علم افتاد و دستافتاد جان در بی‌قراری شد

برای غربتت بر خاک اشک مشک جاری شد

تمام هست و بود خویش تقدیم خدا کردی

که در یک لحظه جان و چشم ودست و سرفدا کردی

تو در دریا نهادی پا و دل بر تشنگی بستی

تو سقایی و از جام عطش تا حشر سرمستی

تو با بی‌دستی‌ات دست خدا را تا ابد دستی

تو تا روز قیامت همچنان باب‌الحسین هستی

نه تنها روز عاشورا امیر جیش داداری

تو روز حشر هم پشت سر حیدر علمداری

تو عباسی که جبریل امین بوسیده دستت را

به یاد کربلا ام‌البنین بوسیده دستت را

چه می‌گویم امیرالمؤمنین بوسیده دستت را

به وقت دفن زین‌العابدین بوسیده دستت را

ببوسم پای زوار حریم باصفایت را

کرم کن تا که شیعه سجده آرد خاک پایت را

کس پیش تو دم ز زور و بازو نزد
کو آن که برابر تو زانو نزد
لب تشنه ز علقمه گذشتی آری
دریا که به رودخانه ها رو نزد

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 630 زمان : نظرات (0)

 

دلدار حسین ، دریای کرم

سردار حسین ، سقای حرم

ای شاه وفا ، ای نور دلم

ای ساقی عشق ، ای صاحب علم

سایه سار خورشیدی ، قبله گاه مهتابی

تو پناه طفلان و تو امید اربابی

سیدی ابوفاضل ...

دلها شده به داغ تو اسیر

چشمت پُره خون ، مشکت پُره تیر

قربون وفات ، خشکی لبات

داغ لب تو بر قلب فرات

تیر و نیزه از هر سو سمت پیکرت اومد

بی حیایی به فرقت با عمود آهن زد

سیدی ابوفاضل ...

زهرا اومده پیش قمرش

مادر اومده پیش پسرش

با ناله و آه ، با غصه و غم

اربابم اومد اما با قامت خم

بین این همه صیاد  پیکر تو غارت شد

تا علم رو خاک افتاد صحبت اسارت شد

سیدی ابوفاضل ...




 

 

تعداد صفحات : 8

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 34
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 651
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 4,102
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 40
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 4,102
  • بازدید ماه : 4,102
  • بازدید سال : 1,319,135
  • بازدید کلی : 19,824,963